ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387
بارور گشتند آن عِبرانیا ن
نوعروسانِ جوان و مهربان
سِبطیان، شیر اوژَن و خوشحا ل و شا د
چون که افزون گشته بودند و زیاد
خوف و دِهشَت چیره شد بر مصریان
پس بترسیدند از عِبرانیان
ترس و وحشت بر دلِ فرعون فِتاد
دیدگانِ خویش را بر هم نهاد
داد فرمان تا که بیگاری کنند
اُمَّتِ یعقوب ،گِلکاری کنند
با عذاب و درد و زجرِ بیکران
زیرِ شلّاق و فشارِ مشرکان
پیتوم و رَمسِس ،بنا شد این چنین
در اِزای مرگِ صدها نازنین
امر و فرمان داد ، شاهِ مصریان
کُشتنِ طفلِ ذُکورِ سِبطیان
پس نشد اجرا آن فرمانِ شاه
تا بمانَد زنده، طفلِ بیگناه
بارِ دیگر داد فرمان،ا ین چنین
پادشاهِ ظا لمِ پُر خشم و کین
هر پسر کاید زِ نسلِ عِبریان
غَرق سازیدش به نیلِ بیکران
مقاله های مرتبط:
کلیمیان و ادبیات ایران
معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)
|