ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387
تا به پای کوهِ سینا آمدند
از پیِ نورِ شِخینا آمدند
طورِ سینا رونقِ والا گرفت
حضرت موسیٰ در آن سُکنا گرفت
چهرهء مردِ خدا درکوهِ طور
تابشِ خورشید بود و فرّ و نور
جلوهها و حشمتِ کرّوبیان
از فرازِ کوه، سوی کهکشا ن
وقتِ دیدارِ کلیم الله و یار
جسمِ او لرزان و روحش، بیقرار
رُخصتِ دیدارِ موسیٰ با خدا
رمز و راز و جود و عشقِ کِبریا
پیشِ چشمش پردهها شد ناپدید
راز و رمز و سِرِّّ پنهان را بدید
رفت موسیٰ تا ببیند روی یار
فرّ و جاه و شوکتِ پروردگار
کُرنشِ کرّوبیان بر آن کَلیم
رحمتِ حق بود و لطفِ آن کریم
ابرِ تاریکی زِ عرش کهکشان
در میاَنش، نار و نوری شد عیان
پس فرود آمد زِ بالای سِتیغ
تُندَرِ ویرانگری با رعد و میغ
نورِ حق را بر فراز ِ کوه دید
پس ندای آسمانی را شنید
من، خدای کهکشانهای عظیم
خالق و جَبّار و سَتّار و کریم
آگَهَم از قلب و از اسرارِ تو
شاهدم بر کار و بر کردارِ تو
این جهان، در ظلمتِ جهل و فساد
غوطهور گشته است در کین و عِناد
راهِ حق گیرید و قانونِ خدا
تا که گردد محو، زشتی و ریا
لوحِ ده فرمان که آید بر شما
هست میزانی زِ عدلِ کِبریا
مقاله های مرتبط:
کلیمیان و ادبیات ایران
معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)
|