انجمن کلیمیان تهران
   

شموت- فصل بیست و چهارم

   

 

 

 

میشپاطیم-فصل بیست و چهارم

1.      و (خداوند) به مُشه (موسی) گفته بود: تو و اَهَرُون (هارون) ناداو و اَویهو و هفتاد (نفر) از محترمین ییسرائل (اسرائیل) نزد خداوند بالا آمده از دور سجده نمایید.

2.      مُشه (موسی) به تنهایی به خداوند نزدیك آید و آن‏ها نزدیك نشوند و آن قوم همراه وی بالا نیایند.

3.      مُشه (موسی) آمده برای آن قوم تمام سخنان خداوند و تمام آن احكام را تعریف كرده بود. همهی آن قوم یك صدا جواب داده گفتند: تمام سخنانی را كه خداوند گفته است انجام خواهیم داد.

4.      مُشه (موسی) تمام سخنان خداوند را نوشت و بامدادان سحرخیزی نموده، قربانگاهی در دامنهی آن كوه و دوازده سكو برابر دوازده سبطهای ییسرائل (اسرائیل) بنا كرد.

5.      نوجوانان (نخستزادههای) ییسرائل (اسرائیل) را فرستاد و آن‏ها برای خداوند قربانیهای سوختنی تقدیم كردند و گاوهایی به عنوان  ذبح سلامتی ذبح كردند.

6.      مُشه (موسی) نصف آن خون را گرفته در ظرفهایی قرار داد و نصف (دیگر) آن خون را بر قربانگاه پاشید.

7.      پیماننامه را گرفت و در حضور آن قوم خواند. آن‏ها گفتند، هرآنچه را كه خداوند گفته است انجام داده و اطاعت خواهیم كرد.

8.      مُشه (موسی) آن خون را گرفت بر آن قوم پاشید گفت: این خون پیمانی است كه خداوند بهخاطر تمام آن سخنان با شما منعقد نمود.

9.      مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون)، ناداو و اَویهو و هفتاد نفر از محترمین ییسرائل (اسرائیل) بالا رفتند.

10.  خداوند ییسرائل (اسرائیل) را دیدند. در زیر پاهایش قرصی شفاف شبیه یاقوت كبود به پاكی آسمان وجود داشت.

11.  و (خداوند) به محترمین فرزندان ییسرائل (اسرائیل) آسیبی نرسانید. پس خداوند را در رویا دیده خوردند و نوشیدند.

12.  خداوند به مُشه (موسی) گفت: بر آن كوه نزد من بالا بیا و آن‏جا بمان تا آن لوحهای سنگی و تعلیمات و فرمانهایی را كه نوشتم برای تعلیم دادن به آن‏ها به تو بدهم.

13.  مُشه (موسی) برخاست. همین‏طور یهُوشوعَ (یُوشَع) خادم او (برای بدرقهی) مُشه به سوی كوه خداوند بالا رفت.

14.  و به محترمین گفت: این‏جا منتظر ما بمانید تا نزد شما برگردیم و اینك اَهَرُون (هارون) و حور پیش شما هستند. كسی كه سخنی دارد به آن‏ها مراجعه نماید.

15.  مُشه (موسی) به طرف آن كوه بالا رفت و ابر آن كوه را پوشانید.

16.  جلال خداوند بالای كوه سینَی (سینا) باقی ماند. ابر شش روز آن (كوه) را پوشانید. روز هفتم (خداوند) از میان ابر مُشه (موسی) را صدا زد.

17.  و منظرهی جلال خداوند در سر آن كوه به نظر فرزندان ییسرائل (اسرائیل) مثل آتش سوزانی بود.

18.  مُشه (موسی) به میان ابر آمد و بهطرف آن كوه بالا رفت. مُشه (موسی) در آن كوه چهل روز و چهل شب ماند.

 

Back • Next


دیگر فصلهای این کتاب:

شموت- فصل اول پاراشای شموت
شموت- فصل دوم
شموت- فصل سوم
شموت- فصل چهارم
شموت- فصل پنجم
شموت- فصل ششم پاراشای وائرا
شموت- فصل هفتم
شموت- فصل هشتم
شموت- فصل نهم
شموت- فصل دهم  پاراشای  بُو
شموت- فصل یازدهم
شموت- فصل دوازدهم
شموت- فصل سیزدهم پاراشای بشلح
شموت- فصل چهاردهم
شموت- فصل پانزدهم
شموت- فصل شانزدهم
شموت- فصل هفدهم
شموت- فصل هجدهم پاراشای ييترُو
شموت- فصل نوزدهم
شموت- فصل بیستم
شموت- فصل بیست و یکم پاراشاي ميشپاطيم
شموت- فصل بیست و دوم
شموت- فصل بیست و سوم
شموت- فصل بیست و چهارم
شموت- فصل بیست و پنجم پاراشاي تِروما
شموت- فصل بیست و ششم
شموت- فصل بیست و هفتم پاراشای تصوه
شموت- فصل بیست و هشتم
شموت- فصل بیست و نهم
شموت- فصل سی پاراشای کی تیسا
شموت- فصل سی و یکم
شموت- فصل سی و دوم
شموت- فصل سی و سوم
شموت- فصل سی و چهارم
شموت- فصل سی و پنجم پاراشاي ویهقِل
شموت- فصل سی و ششم
شموت- فصل سی و هفتم
شموت- فصل سی و هشتم پاراشای بقودی
شموت- فصل سی و نهم
شموت- فصل چهلم

 

پنج سفر توراه:

کتاب برشیت-آفرینش
کتاب شموت-خروج
کتاب وییقرا-لاویان
کتاب بمیدبار-اعداد
کتاب دواریم-تثنیه

 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید