|
|
هارون يشايايي در سال 2002 ميلادي، (1381 شمسي) كتاب «فرزندان استر» به زبان انگليسي و چاپ رنگي به همت هومن سرشار در آمريكا منتشر شد، پيداست كه آقاي هومن سرشار براي تهيه مطالب اين كتاب و چاپ آن زحمات فراواني كشيده اند كه قابل تقدير است. در سال 1384 كتاب «فرزندان استر» توسط «نشر كارنگ» با ترجمه خانم مهرناز نصريه به صورت سياه سفيد چاپ و منتشر شده است كه در اين اقدام نيز از زحمات مترجم محترم و سليقه ناشر قدرداني ميكنيم. اما كتاب «فرزندان استر» را از نظر تأليف و ترجمه از دو جهت به طور جداگانه ميتوان مورد توجه قرار داد و نگاه نويسنده «هومن سرشار» و ناشر «نشر كارنگ» را نقد و بررسي نمود. اول – انگيزه مؤلف در گردآوري و انتشار كتاب در آمريكا به زبان انگليسي. دوم – تمايل ناشر به ترجمه و نشر فارسي كتاب و با مقدمه و توضيحات خاص آن در ايران. در مورد اول همانطور كه نويسنده در مقدمه كتاب ميگويد «مجموعه مقالاتي درباره تاريخ و زندگي يهوديان در ايران» جمعآوري نموده و با چاپ عكسهايي ديدني به كتاب جذابيت خاصي داده است. مطالب جمعآوري شده براي چاپ در كتاب «فرزندان استر» عموماً قبلا در جاهاي ديگر منتشر شده و مخصوصاً در كتب و نشرياتي كه به زبان فارسي درباره تاريخ زندگي يهوديان در ايران در آمريكا به چاپ رسيده نوشته شدهاند و با آن كه به لحاظ نوشتاري مطلب تازهاي در كتاب به چشم نميخورد و بعضي مقالات با بعضي ديگر، به لحاظ محتوايي همخواني ندارد، معذالك خواننده را به زندگي يهوديان ايران در گذشته آشنا ميكند و به اين دليل تلاش گردآورنده قابل تحسين است. اما اساس و جانمايه كتاب عكسهايي است از زندگي يهوديان ايران در اواخر عصر قاجار و دوران سلطنت پهلويها، كه از اجتماعات و خانوادهها و افراد سرشناس جامعه كليميان ايران جمعآوري و به چاپ رسيده است با آن كه اين بخش منعكسكننده وضعيت جامعه يهودي ايران در دوران ذكر شده ميباشد، با اين همه بيشتر به يك شجرهنامهنويسي ميماند تا انعكاس زندگي مردمي در شرايط زماني و مكاني خاص. اين شيوه نگارش وقايع يا تاريخ نويسي كه من آن را «لوسآنجلسي» نامگذاري كردهام مخصوصاً در ميان ايرانيان يهودي امريكا در سالهاي اخير متداول شده است. به اين معني كه تعريف و گزارش هر مقولهاي در حقيقت چاشني مطالب عموماً سياسي ميشود و موقعيتهاي تاريخي و جغرافيايي ملت ايران را كنار ميگذارد و سير تحولات را در قالب سياسي، آن هم «سياست امروزي» ميبيند و جامعه يهودي را اولاً جدا از مجموعه شرايط ايران و ثانياً تمام شده در حال حاضر تلقي ميكند و در نتيجهگيري اين فرهنگ مهاجرتي سعي ميكند زندگي يهوديان ايران را در تمام ادوار تاريخي تـاريك و سياه نشان دهـد تا به اين وسيله مهاجرين ايراني يهودي اقدام به مهاجرت خود را توجيه نمايد كه به نظر بنده چنين استدلالي ضروري نيست. از طرف ديگر با چاپ عكسهاي متعدد و نوشتن شرح و تفصيل (گاهي خيالي) بر آنها، براي خانوادههاي مهاجر اصل و نسب مهم و تأثيرگذار جستجو ميكنند تا افتخاري در غربت باشد. اين رويه ضمن اين كه بررسي تاريخي را با مشكل مواجه ميكند شجرهشناسي خانوادههاي مهاجر و تبارشناسي يهوديان ايران را مخدوش و گاهي باورنكردني مينمايد و خواننده دچار توهم ميشود كه اگر جامعه كليميان ايران در سراسر تاريخ خود با فلاكت و دربهدري و بدبختي زندگي كرده است و فقط در دوران طلايي...! پهلويها كه اولي از دستنشاندگي انگليس تا نوكري نازيهاي هيتلري طي طريق كرده و دومي گوش به فرمان بيچون و چراي قدرتهاي خارجي بوده است نفسي كشيده است. پس اين همه مشاهير علم و ادب و دين، هنر و تجارت يهودي ايراني كه در اين كتاب معرفي ميشود در آغوش كدام فرهنگ و شرايط به وجود آمده و رشد كرده و افتخارآفرين شدهاند و ديگر اين كه نويسنده وقتي به شرايط زندگي كنوني يهوديان ايران و تاريخ يهوديان در سالهاي بعد از انقلاب اسلامي 1357 ميرسد گوئي بدني بيجان را كالبد شكافي ميكند كه اين برداشت هم رنگ سياسي دارد. اما اين كه چرا نام اين كتاب را «فرزندان استر» گذاشته اند شايد يك نگاه سمبوليك به كتاب استر و تاريخ يهود و قدمت زندگي يهوديان در ايران دارد كه ايرادي بر آن نميتوان گرفت. در مورد دوم يعني ترجمه كتاب به زبان فارسي از طرف انتشارات كارنگ روايت حكايتي تلخ و شيرين است مقدمه و زيرنويس هاي كتاب كه با توجه به سياق نوشته نميتواند از مترجم باشد، معمولاً منعكس كننده نظر ناشر است و آقاي ناصر پورپيرار مسئول نشر كارنگ با انتشار اين كتاب گويا فرصتي به دست آوردهاند تا تب شديد ضديهودي خود را كمي خنك كند، به اين معني كه ناشر بدعتي تازه از خود به جاي گذاشته، چون مقدمه و زيرنويس كتاب كه قاعدتاً اگر لازم باشد در توضيح مطالب كتاب ميتواند مفيد باشد. به يك رديه كاملِ متن كتاب تبديل شده و از موضوع به دور افتاده است، در واقع اسم كتاب و داستان استر است كه توضيحات زير صفحات كتاب را شامل ميشود و نگاه نويسنده مقدمه و زيرنويسها هم كاملاً رنگ و بوي سياسي و تعصبآميز به خود ميگيرد. اينجانب در مذاكرات تلفني خود با آقاي پورپيرار بعد از انتشار ترجمه كتاب «فرزندان استر» مطلبي دستگيرم شد كه با خود ايشان درميان گذاشتم. ايشان علاوه بر اين كه موضوع كتاب استر و عيد پوريم را از يك روايت وحياني و سمبوليك به يك رويداد قطعي تاريخي با ذكر روز به روز آن كه گويا به ايشان الهام شده است...! و در مواردي خود شخصاً در موقع وقوع حادثه حضور داشتهاند تبديل نمودهاند...! و آن را دليلي براي دشمني ديگران با يهوديان ميدانند و موضوع كتاب فرزندان استر و عيد پوريم را به چنان واقعه دهشتناكي در تاريخ ايران تبديل كردهاند كه حمله مغول در برابر آن ناچيز است...! انصاف اين است، اگر آقاي پورپيرار كه براي موضعگيري ضديهودي خود حاضرند بخشي از تاريخ ايرانيان را رد نموده و ملت ما را به بيتاريخي در يك دوره طولاني متهم نمايند، مايل بودند كتاب استر را و وقايع «پوريم« را بررسي كنند ميتوانستند كتابي جداگانه بنويسند و البته هر چه ميخواهند بگويند كه معمولا هم ميگويند...! چنانچ گفتهاند كه «واقعه پوريم» بيش از چهارصدسال زندگي مردم ايران را به نابودي و فنا كشيده است...؟ و تا جايي پيش رفتهاند و در مقام چنان قضاوتي قرار گرفتهاند كه از آدمي كه نگاهي به زندگي اجتماعي مردم و تاريخ ايران داشته باشد بعيد به نظر ميرسد و در جايي ديگر از جمله ناگهان در يك اظهارنظر من درآوردي گفتهاند: «بنابر نص صريح تورات مردم سراسر ايران، در عهد هخامنشيان در زمره دشمنان يهود بودهاند...!» كه گويا به ايشان وحي شده است و در مقدمه ناشر براي عقدهگشايي توضيح دادهاند كه «بيشتر يهوديها در عصر محمدرضا شاه آدامس و عروسك ساختهاند و بيمهگذار بودهاند و آبجو و عرق خوردهاند و حاصل آن را براي ستيز با فلسطينيان فرستادهاند...»، البته اين برداشت آقاي پورپيرار است و ايشان اين طور خيال كردهاند....! كه بر خيال نه اعتباري هست و نه سندي لازم دارد...!
اما براي آن كه با كتاب استر از ديدگاه منابع غيريهودي آشنا شويم، بخشي از كتاب «دائرهالمعارف كتاب مقدس» صفحه 184 و 185 را كه بازگو كننده كتاب استر و مراسم مذهبي پوريم است عيناً در پايان مطلب به نظر خوانندگان عزيز ميرسانيم. استر
ESTHER زودترين تاريخ پيشنهاد شده براي كتاب كمي پس از وقوع اتفاقات نقل شده در كتاب است. براي مثال حدوداً460 ق.م. (قبل از بازگشت عزرا به اورشليم، به زيرنويس 12:8 رجوع كنيد). مدارك داخلي كتاب بيانگر اين است كه عيد پوريم مدتي پيش از نگارش اين كتاب نيز به جا آورده ميشد (19:9) بعضي محققين كتاب مقدس تاريخ نگارش كتاب را به دوران هلنستيكها مربوط ميسازند ولي عدم وجود كلمات يوناني و شيوه زبان محلي عبري نويسنده، بيانگر اين است كه كتاب قبل از سقوط فارس به دست يونان (331 ق.م.) نوشته شده است. هدف، موضوعات و ويژگيهاي ادبي: هدف اصلي نويسنده ثبت برگزاري عيد سالانه پوريم و زنده نگه داشتن خاطره رهايي عظيم و هم تعهد نسبت به اجراي هميشگي آن است ( به 7:30 ، 24:9، 28-32 و به قسمت مربوط به اعياد عهد عتيق و ساير روزهاي مقدس رجوع كنيد). در سرتاسر قسمت اعظم داستان، ادامه تناقض ميان بنياسرائيل و عماليق را به ياد دارد (به زيرنويس 5:2، 1:3-6، 5:9-10 رجوع كنيد). تناقضي كه از زمان خروج آغاز شد (خروج 16:17-18 تثنيه 17:25-19) و در تاريخ قوم اسرائيل ادامه يافت (1 سموئيل 15؛1 تواريخ 48:6 و البته استر). عماليق به عنوان اولين كساني هستند كه بعد از خروج از مصر، قوم اسرائيل را مورد تهاجم خود قرار دادند و از نظر نويسنده تجسم تمامي قدرتهايي است كه در مقابل قوم خدا صفآرايي نظامي كردند (اعداد 20:24؛ 1 سموئيل 1:15-3؛18:28) و حال كه قوم اسرائيل از اسارت رهايي يافته فرمان هامان، تلاش اصلي و نهايي موجود در دوران عهد عتيق براي هلاكت ايشان است. تقريباً در ارتباط با تناقض با عماليق است كه وعده آرامي به قوم خدا داده شد ت(تثنيه 19:25) با نابودي هامان يهوديان از دست دشمنان خود آرامي يافتند (16:9،22). نويسنده همچنين موضوعات ديگري را مطرح ميكند كه در سرتاسر كتاب مقدس مكرراً اتفاق افتادهاند (بلاياي طبيعي، بيماري، جنگ ساير ساير بلايايي كه قوم خدا را تهديد ميكنند، آناني كه زنده ميمانند بقيتي را تشكيل ميدهند). وقايع شهر شوش در فارس، ادامه اهداف خدا در تاريخ رهايي را مورد تهديد قرار ميداد. فرمان هامان مبني بر نابودي يهوديان، حيات قوم منتخب خدا را در آينده و در نهايت ظهور مسيح رهاييدهنده را در معرض خطر نابودي قرار ميداد. نويسنده استر غالب موضوعات خود را بر روي وقايع داستان يوسف طرحريزي ميكند (به زيرنويس 3:2-4،9 ، 21-23؛ 4:3؛14:4؛1:6، 8 ، 14؛6:8) كه در اين داستان نير موضوع باقيماندگان در مركزيت روايت قرار دارد (پيدايش 7:45). اعياد موضوع برجسته ديگري در استر ميباشد كه در فهرست زير نشان داده شده است. ضيافتها موقعيتي را براي آشكار شدن نقشهها فراهم ميسازد. ده ضيافت در كتاب وجود دارد: (1) 3:1-4، (2) 5:1-8، (3) 9:1، (4) 18:2، (5) 15:3، (6) 1:5-8 ، (7) 1:7-10، (8) 17:8، (9)17:9 ، (10) 18:9-32. سه جفت از اين ضيافتها كه در آغاز ميانه و انتهاي داستان ظاهر ميگردند به خصوص داراي اهميت هستند: دو ضيافت به وسيله خشايار و دو ضيافت ديگر به وسيله استر برگزار شد و دوبار برگزاري جشن پوريم. ثبت اعياد به شكل جفت از شيوههاي نگارش مورد علاقه نويسنده به نظر ميرسد. به علاوه سه گروه از اين ضيافتها كه به شكل جفت ارائه ميگردد حاوي دو فهرست از خادمان پادشاه هستند (10:1، 14) پنهان كردن هويت استر دوبار گزارش شده است(10:2 ،20)، دوبار جمعآوري زنان (8:2 ، 19) دو خانه براي زنان (12:2 – 14)، دو بار روزه (3:4 ، 16) دو بار مشورت هامان با خانواده و دوستانش (14:5 ؛ 13:6)، دوبار ظاهر گرديدن بيبرنامه استر در مقابل پادشاه (2:5؛ 3:8)، دو جستجو براي يافتن مردخاي (7:6-11 ؛ 15:8)، دوبار سرافكندگي هامان (12:6 ؛ 8:7) دو اشاره به پسران هامان (11:5؛ 6:9-10، 13-14)، دوبار ظاهر شدن حربونا (10:1 ؛9:7) دو فرمان سلطنتي (12:3-14؛ 1:8-13)، دو اشاره به فرونشستن خشم پادشاه (1:2 ؛ 10:7)، دوبار اشاره به قطعي بودن قوانين فارس (19:1 ؛ 8:8)، دو روز براي انتقامجويي يهوديان (5:9-15)، دو نامه براي نگاهداشتن سالانه مراسم عيد (20:9-32). يكي از ويژگيهاي برجسته كتاب كه باعث بروز بحث و مناظره ميگردد عدم اشاره صريح به خداپرستي، دعا و قرباني است. اين صحنه غيرروحاني كتاب باعث شده تا بسياري نسبت به آن قضاوت منفي داشته و ارزش مذهبي آن را بسيار ناچيز انگارند. به هر صورت آشكار است كه نويسنده محتاطانه از اشاره به خدا يا هر نوع فعاليت مذهبي خودداري كرده است تا با اين وسيله ادبي اين حقيقت را بيشتر جلوه دهد كه خدا وقايعي را نيز كه ظاهراً بياهميت هستند كنترل و هدايت ميكند (براي مثال زيرنويس 1:6) و نقشههايي را براي نجات و رهايي يهوديان طرح و اجراء ميسازد. حاكميت مقتدرانه خداوند در هر مرحله مسلم است (به زيرنويس 12:4-16 رجوع كنيد). اين اصل مسلم با عدم حضور كامل خدا و عدم اشاره به او همه چيز را مؤثرتر ساخته است.
مقالات مرتبط:
|
|