دن کوهن شرباک
آذر 88
ابنمیمون
در رسالهی فلسفی بزرگ خود، دلاله الحائرین، از شارحان بزرگ مسلمان ارسطو همچون
ابنسینا و فارابی بهره میبرد. او میگوید عقل و ایمان با هم سازگارند، با وجود
این، او بسیاری از مطالب مهم فلسفهی اسلامی معتزله و اشاعره را مورد انتقاد قرار
میدهد. هدف اصلی این کتاب تطبیق دادن تورات با برخی از عقاید محوری فلسفهی ارسطو
است. همانگونه که ابنمیمون در مقدمهی این اثر میگوید: کتاب دلاله الحائرین به
عمد برای نخبگان اندیشمند نوشته شد، لذا کتاب او ویژهی کسانی بود که مطالعهی
منطق، ریاضیات، علم طبیعی و فراطبیعی، آنان را در مورد تعارضات ظاهری میان تورات و
عقل بشری دچار حیرت کرده بود.
ابنمیمون با عطف توجه از ماهیت خداوند به نبوت اظهار میدارد که بیشتر افراد
معتقدند که خداوند هر فردی را که بخواهد برمیگزیند و روح نبوت را در او میدمد.
فیلسوفانی که میگویند نبوت موهبتی بشری است و نیاز به استعداد و آموزش دارد، ب این دیدگاه مخالفت میکنند. ابنمیمون با رد هر دو دیدگاه اظهار میدارد که نبوت
الهامی از جانب خدا است که از راه تأملات عقل فعال عبور کرده و سپس به قوهی خیال
میرسد. لازمهی نبوت تکامل عقل نظری، حاکمیت اخلاق و بسط قوهی خیال است.
ابنمیمون براساس این تصور اظهار میدارد که انسانها را براساس پیشرفت توانایی
استدلال و تعلقشان به سه طبقه میتوان تقسیم کرد: گروه اول کسانی هستند که قوای
عقلانی آنها بسیار پیشرفته است و از جانب عقل فعال تأثیراتی را میپذیرد، اما قوهی
تخیل آنان ناقص است، ایشان خردمندان و فلاسفه هستند، گروه دوم متشکل از کسانی است
که تنها تخیل آنها در وضعیت خوبی است، ولی قوهی عاقلهی آنان ناقص است: این گروه
دولتمردان، قانونگذاران و سیاستمداران هستند. گروه سوم پیامبراناند، که قوهی
تخیل آنها به طوری فطری کامل است و عقل آنها بسیار رشد یافته است.
ابنمیمون اظهار میدارد که خدا الهام مربوط به نبوت را از برخی افراد دریغ
میدارد، اما به کسانی که آنها را برگزیده حقایق نظری و پیروی از تورات را تعلیم
میدهد. برخلاف پیامبران دیگر که تنها گاه به گاه وحی را دریافت میکردند، موسی
همواره از غیب خبر میداد و تنها کسی بود که شریعت به او داده شد. هدف از مجموعهی
شریعت موسوی تنظیم جامعه و تأمین رفاه و تکامل معنوی است. ابنمیمون در مورد قانون
تشریفات و مراسم میگوید هدف از برخی از احکام عبادی، منع بنیاسرائیل از شرکت در
اعمال عبادی کفار بود که میتوانست منجر به بتپرستی شود.
مسئلهی شر نیز یک موضوع کلامی اساسی در کتاب دلالهالحائرین است. ابنمیمون
میگوید شر هستی مستقل ندارد بلکه فقدان خیر است. آن چه در ظاهر شر به نظر میرسد،
همچون فساد و اخلاقستیزی انسان، اغلب به علت خطای انسانهاست و میتواند از طریق
حکومت خوب اصلاح گردد. به همین ترتیب، رنج شخصی نیز اغلب نتیجهی گناه و فساد است.
بلایای طبیعی همچون زلزله، طوفان و بیماریها نتیجهی خطای انسان نیستند، بلکه جزیی
از نظام طبیعیاند. شکایت از این که میزان شر در عالم بیشتر از خیر است، ناشی از
تصور انسانانگارانه از جایگاه بشریت در عالم است، هدف نهایی خدا قابل شناخت نیست.
تصور ابنمیمون از عنایت الاهی، برخلاف فلاسفهی ارسطویی به گونهای است که هر فردی
را در بر میگیرد. به نظر او، این توجه الاهی متناسب با اندازهای است که یک فرد
عقل خویش را به کار انداخته است. ابنمیمون در این رابطه بیان میدارد که تکامل
مطلوب آدمی مستلزم وجود عقل و فعل اخلاقی است. او برای روشن ساختن دیدگاهش مثال کاخ
پادشاه را به کار میگیرد: کسانی که خارج از دیوارهای کاخاند اعتقاد اصولی ندارند،
آنهایی که داخل شهرند، ولی به کاخ پشت کردهاند دیدگاههای نادرستی دارند، آنهایی
که آرزوی وارد شدن به کاخ را دارند، ولی نمیدانند که چگونه این کار را انجام دهند،
سنتگرایانی هستند که دقت فلسفی ندارند. اما کسانی که وارد کاخ شدهاند، در مورد
اصول اساسی دین به خوبی اندیشیدهاند. تنها فردی که به بالاترین سطح پیشرفت عقلانی
رسیده میتواند به عرش الاهی نزدیک شود.
ام این پیشرفت فلسفی به تنهایی کافی نیست، فرد برای تکامل یافتن باید در رابطهاش
با خدا به مرتبهی بالاتری گام فرا نهاد. ابنمیمون به نقل از ارمیای نبی، باب 9،
آیات 23-24 چنین اظهار میدارد:
خردمند در داناییاش فخر ننماید، و قدرتمند به قدرتش مباهات نکند، و ثروتمند به
ثروتش نبالد، بلکه آنکه افتخار میکند بدین فخر کند که مرا درک کرده و میشناسد که
من خداوندی هستم که در زمین به دنبال عشق مخلصانه، دادگستری و عدالت هستم، چه
آنکه، خداوند میگوید شادی و نشاط من در این امور است.
درست همانگونه که خدا رحیم، عادل و درستکار است، فرد تکاملیافته نیز باید در
زندگی روزمرهاش افعال الاهی را سرمشق خویش قرار دهد. بنابراین در اینجا شاهد تلفیق
تأکید فلسفهی ارسطویی بر عقلگرایی و اصرار یهودیت بر حیات اخلاقی هستیم.
با فرا رسیدن قرن سیزدهم ترجمهی عبری نوشتههای ابنمیمون و نیز آثار فلاسفهی
یهودی دیگر قرون وسطا توسط یهودیان ساکن در جنوب فرانسه آماده و در دسترس بود. در
نتیجهی این فعالیت علمی، یهودیان ساکن در اسپانیا، پروانس و ایتالیا نوشتههای
فلسفی و علمی متعددی تهیه کردند که شامل تفاسیری بر کتاب دلالهالحائرین ابنمیمون
نیز بود. اگرچه ابنمیمون به عنوان یک مرجع مشروع و معتبر مورد ستایش بود، ولی برخی
از دانشمندان یهودی با آرای او مشکل داشتند. بهویژه نگرانی و ناراحتی آنان از این
بود که او ظاهراً معتقد به معاد جسمانی نبود، و نبوت، عنایت الاهی و جاودانگی انسان
را مبتنی بر پیشرفت عقلانی میدانست، اعتقاد به تجرد و غیرجسمانی بودن خداوند را
اصل اساسی دین یهود میشمرد، و گمان میکرد که علم خداوند باید مبتنی بر مبانی
ارسطو باشد. از نظر این اندیشمندان، کلام ابنمیمون تهدیدی برای یهودیت و تعلیمات
حاخامها محسوب میشد. در سال 1230 برخی از مخالفان نظام فلسفی ابنمیمون سعی کردند
که از مطالعهی کتاب دلالهالحائرین و نیز قسمتهای فلسفی مجموعهی قوانین شرعی
ابنمیمون، میشنه تورا، جلوگیری نمایند. این خصومت شدید میان طرفداران و مخالفان
ابنمیمون زمانی پایان یافت که مأموران تفتیش عقاید دومینیکن در فرانسه نسخههای
زیادی از نوشتههای ابنمیمون را سوزاندند، هر دوطرف به واسطهی چنین عملی وحشتزده
شدند. اما مخالفت با ابنمیمون در طی این قرن ادامه یافت. در سال 1300 مخالفین
ابنمیمون مطالعهی آثار فلسفی یونان را پیش از بیست و پنج سالگی ممنوع کردند، اما
هنگامی که بسیاری از یهودیان در سال 1306 از فرانسه اخراج شدند، این نزاع فروکش
کرد.
از زمان حضرت موسی
تا موسی ابن میمومن
برنامه کار روزانه هارامبام
صدایی که از دل قرون سخن می گوید
ابن میمون هوما نیست
مطالعه تطبیقی از دیدگاه ابن رشد و
هارامبام
ابن رشد و سنت فلسفی
فصل هایی از زندگی هارامبام
هارامبام
موسسه مایموند
|