م. ع. سیناسور
آذر 88
با تفکر دربارهی ابنرشد، قصد من تجسم مردی که الهیون لاتین بیاندازه میستودنش
یا محققی که شرحهایش بر ارسطو از لحاظ قدرت اندیشه با آثاری پهلو میزد که او
تحلیلشان میکرد، نیست. همچنین من در اینجا نه به زندگیش در مقام قاضی هشیار و
پرهیزکار خواهم پرداخت و نه به قرابت میان شیوهی برخورد او و شیوهی برخوردی که
قانوندانان بزرگ اسلامی پروراندند و مشخصهاش زیر سؤال بردن خود با صراحت تمام بود.
در عوض میخواهم بر دو اندیشه یا مفهومی تکیه کنم که ما را بلافاصله رودرروی قضایای
واقعی و مسائل واقعی تا ابد مطرح قرار میدهد.
نخستین آنها مفهوم وحدت خرد است. فرض میشود که دانستن عبارت است از اعتراف به
مشارکت در معرفت کل. من از واژهی خرد به جای لفظ عقل استفاده میکنم که آن را
ابنرشد به کار میبرد و مطابق اصطلاحات فلاسفهی اسکندریه و بغداد بود. تعویض
الفاظ به این شکل به معنی تن دردادن به فقدان دقت و وسواس نیست، بلکه صرفاً به معنی
خودداری از تن در دادن به خردهگیری و بیدقتی یا به زانو درافتادن در برابر فکر
تبحر به خاطر تبحر است.
باری، وحدت خرد چیزی بود که ابنرشد مطرح کرد، مفهومی عمده که منشاء تحولات
جسورانهای شد. برای ارنست رنان (1823 تا 1892) نویسندهی فیلسوف فرانسوی، این
مفهوم همانا اندیشهی انسان در کل بود، «پدیدهای عام، مشتق از قدرتهای مافوق».
وحدت خرد شامل اصولی است و ما اثباتیهای را که یک گام جلوترمان میبرد بر این اصول
استوار میکنیم. این راه موفق است، این تجربه به مقصود میرسد. وحدت خرد، وحدت
ساختمان روانی آدمیزاد است- سختیها و پلیدیهایی که رنج و تباهی میآفریند و قوایی
که به ما توان ساختن شهر هماهنگی و آرامش میدهد. وحدت خرد همان انسانیت واحد و
لایتجزا زنده و پایدار است که همانقدر فینفسه ضروری است که شرافت شخصی برای
فردگراترین فرد، شرافتی که محرمانهترین و باطنیترین حقیقت را به او پیشکش میکند،
به شرطی که وی آن را بشناسد و دریابد. پس کسی که میداند و موجود است، در مقام خرد،
دیگر چیزی بیش از نمونهای باشکوه از عام نیست.
اندیشهی دوم ارتباطی با اولی ندارد. خرد نمیتواند ایمان را نابود کند. این هر دو
بیانگر یک حقیقتند. ام این مفهومی است که همچنان صاحبنظران امروز را به ناگزیر
ناخرسند میکند، الهیون قدیم را نیز به ناچار ناخشنود میساخت. باید به یاد داشت که
دوحقیقت نمیتوانند ناقض یکدیگر باشند. ولی باید به هوش بود که این حقیقتی است که
هیچ قضیهی واحدی نمیتواند به طور کامل بیانش کند، و نه حقیقتی بیرمق است که
بتوان به چنگش آورد و تصاحبش کرد. ابن رشد واقعی، کارکشتهی بردباری عقلانی بود،
بردباریی که نه خوشخدمتی میکرد، نه شکاک بود و نه آدابپرست.
1- خرد نباید در پی رویارویی با ایمان یا نابودی ایمان کسانی باشد که ایمان
برایشان یک ضرورت است. آدمیان مبادلات و تعهدات و عقاید بسیار متنوعی دارند، اما
میتوانند کاملاً سعادتمندانه در کنار یکدیگر درجهانی که آراء در آن متفاوت و
متنوع است زندگی کنند. این از آنروست که هستند آرایی که قابل احترامند، و احترام
گذاشتن مستلزم شکافتن و دریافتن است.
2- خرد اقتضا میکند که فرهنگهای دیگر را با تفاهم و عینیت بررسی کنیم. «ما
با روی خوش پذیرای هر آن چیزی هستیم که با حقیقت بخواند- یعنی حقیقتی که حاصل تحقیق
است.... آن چه را که با حقیقت نخواند خاطرنشان خواهیم کرد یا نادیده خ واهیم
گرفت....» اعتبار تنها شرطی است که معرفت باید به آن گردن نهد، حال این اعتبار از
هر جا که میخواهد آمدهباشد یا از هر چه میخواهد ناشی شدهباشد. میراث فرهنگهای
مختلف فقط معرفت نیست. هر یک از آنها همچنین دربرگیرندهی مفاهیمی است که یا
آرامبخشند یا آزاردهنده.
3- سرانجام – گرچه این را ابنرشد صریحاً اظهار نکرده ولی در طرح کلی بحث او
نهفته است – آن چه در مورد مذهب و فلسفه مصداق دارد، در مورد هر مجموعه عقایدی صدق
میکند. در پس دو حقیقت ظاهراً متناقض، تشابهی پنهان است که باید کشف گردد. این
تناقض دعوتی به تحقیق است، به تفکر، به ایجاد وحدتی که از حالات ظاهراً متناقض تنوع
فراتر رود.
به ضرب مطالعهی مفرط، بررسی زبانشناسانه و حاشیهنویسی اضافی و بیهدف میتوان
روشنترین خطوط اندیشه را مبهم کرد – مثل خطوطی که برای ابنرشد بسیار گرامی بودند
و به زندگیش فراوان معنا میدادند. و همین دومی است که توانایی آن را دارد تا ما را
به حرکت درآورد. در روزگاری که مردم با نگرانی از خود میپرسند آیا امروزه برای
چیزی مثل «بشر دوستی نوین» جایی هست یا نه، کمترین چیزی که میتوانیم به آن امید
ببندیم این است که با یادآوری نظرات او تداوم اصول اساسی را تضمین کنیم که اوبا
چنان تأکیدی بیان میکرد.
روزی ابنرشد مطلع شد که مرد مقدسی برای معالجهی بیماران از آنها میخواهد که
مبلغی پول، معادل ارزش فرضی عضو بیمار، که او آن را تعیین میکرد، بپردازد. ابنرشد
به جای اینکه او را سخت به باد انتقاد بگیرد اظهار داشت: «او مردی است که اعتقاد
دارد انسان با بخشش میتواند به حرکت درآید». امید است که ترسیم راه ابنرشد، راه
تفکری باز و کاملاً صادقانه، نیروی آن را داشته باشد که قلب انسان امروز را به تپش
درآورد.
از زمان حضرت موسی
تا موسی ابن میمومن
هارامبام راهنمای
سرگشتگان
برنامه کار روزانه هارامبام
صدایی که از دل قرون سخن می گوید
ابن میمون هوما نیست
ابن رشد و سنت فلسفی
فصل هایی از زندگی هارامبام
هارامبام
موسسه مایموند
|