الهام مودب
مترجم زبان انگلیسی
پاییز 98
زدگاهی که دوست می دارم
در
جامعه اقلیت حتی اگر خودت قصد مهاجرت نداشته باشی، تاثیرات مهاجرت سایرین
خواهینخواهی بر زندگی-ات سایه میافکند. داستان مهاجرت یهودیان از شهرهای مختلف
ایران به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی بارها تکرار شده
است. در
سالهای اخیر در پی مهاجرت گسترده یهودیان به تهران و شهرهای بزرگ شاهد این امر در
میان جمعیت اندک شهرهای یزد، میاندوآب، همدان، سرپلذهاب، کامیاران، کرمان و
رفسنجان بودهایم. دل کندن از شهر و دیاری که دوست داری و سالها از آن خاطرات تلخ
و شیرین داری سخت است. اما روزی چون دیگران ناگزیر میشوی رها کنی. خاطرات زیبای
گذشته زادگاهی که دوست میداری را چون میراثی با ارزش در ذهنات حک کنی. کولهبارت
را برداری و از نو ساز زندگیت را بنوازی.
در یکی از پایتختهای دوران زندیه، یکی از پنج شهر تاریخی ایران با جاذبههایی چون
مجموعه گنجعلی خان و بازار، شهر معادن و پنجمین شهر مس جهان، شهر بیدمشک های
عطرآگین و زیرههای معطر و معروف، پته-های زیبا و رنگارنگ هنرمندان و شهر کلمپه،
کماچ، یهودیانی که قدمت حضورشان به دوران ساسانی میرسد، در کنار هموطنان مسلمان،
زرتشتی و مسیحی زندگی کرده-اند. اما پس از انقلاب در پی مهاجرت گسترده شمار
شهروندهای غیر مسلمان کاهش یافت .
یهودیان کرمان در دوران صفویه مانند یهودیان شهرهای کاشان و اصفهان دچار فراز و
نشیبهایی شدند. قبل از انفلاب تقریبا 800 نفر یهودی و تا 6 سال گذشته 10 خانواده
یهودی با جمعیتی در حدود 40 -50 نفر در آنجا زندگی میکردند ولی اکنون فقط چند
خانواده ساکن این شهر میباشند. در گذشته یهودیان در سایر شهرهای استان کرمان از
جمله بم، سیرجان، نگار و رفسنجان ساکن بودند.
صیونیت ذکریایی از ساکنین کرمان: مسیحیان بــطور
پراکنده در کرمان زندگی میکردند. زرتشتیان در خیابان آلاشت معرف به محلهگبریها و
یهودیان در چهار راه کاظمی که به قدس تغییر یافته و معروف به کوچه به کوچه یا محله
کلیمیان است زندگی میکردند. هنوز ما و چند خانواده یهودی باقیمانده در همان محل
ساکن هستیم. همه همسایههای یهودی و یک همسایه زرتشتی مهاجرت کردهاند. فقط 4
خانواده مسلمان قدیمی باقی ماندهاند.
در آخرین روز سفرم به محله کلیمیان رفتم. محلهای که خاطرات زیادی را در دل خود جای
داده است. الگا ساعور تنها کنیسای باقیمانده کرمان ، سالن عروسی، میقوه (حوضچه غسل
شرعی) و محله را نشانم داد.
صیونیت ذکریایی با خوشرویی و صبر و حوصله برایم از دیروز میگوید: در گذشته در محله
یهودیان 3 کنیسا، یک قصابی کاشر، حمام و مدرسه گنج دانش بوده است. کنیسای موجود به
همت عزیز بن صبی ساحته شده است. قصاب موسی یشیایی بود و 2 نفر شحیطا (ذبح شرعی) را
انجام میدادند. حمام در سال 1345 راهاندازی شد و روزهای دوشنبه و چهارشنبه به
خانمها و کودکان اختصاص داشته است. مدیران و معلمان مدرسه گنجدانش همه یهودی
بودند. بعدازظهرها همه دانشآموزان در کنیسای مدرسه نماز گروهی میخواندند ولی
امروز دیگر سر و صدای پرشور دانشآموزانی که از مدرسه باز میگذشتند در این محله
نمیپیچد.
روزگاری کنیسای کرمان در روزهای شبات (شنبه) و سایر مناسبتها جمعیت بسیاری را در
خود جای میداد اما به گفتهی ادوین اسحاقی– از جوانان مذهبی کرمان- اکنون به دلیل
مشکل عسارا (حضور 10 مرد بالغ برای نماز جماعت) فقط بعضی شبها و روزهای شبات
(شنبه) نمازهای گروهی خوانده میشود.
در گذشته حاخام منوچهر زرگری نقش مهمی در امـور
مذهبی داشته است و پس از مهاجرت او همه ساکنین با مشکلات مختلفی از جمله تهیه گوشت
کاشر روبرو شدهاند. آموزش دعاهای روزانه به زبان عبری و قوانین مذهبی به کودکان و
نوجوانانی که به سن برمیصوا و بت میتصوا (سن تکلیف) میرسند از دیگر مشکلات است.
پسران الگا ساعور با وجود عدم برگزاری کلاس عبری در کرمان برایم دعاهای روزانه را
با صوتی زیبا به خوبی
میخوانند. او هر سال در تابستان آنان را برای حضور در کلاسهای آموزش عبری به
شیراز نزد مادرش فرستاده است.
فرناز قاضيزاده، دانشجوي مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه علم و صنعت تهران، كه طرح
پاياننامهي خود را به آرامگاههایی با قدمت بیش از 150 سال و محلهي اطراف آن
اختصاص داده است میگوید: این مکان نخستین بار برای زرتشتیان ساکن کرمان مقدس بوده
و بعد برای ادیان دیگری چون مسیحیت و یهودیت بهدلیل دفن مردگانشان قابل احترام
شده است. این احترام نه در گذشته بلکه تا سالهای اخیر نیز ادامه داشته، هرچند
احداث پارک به شكلي كه اكنون انجام شده لطماتی را به اصالت این مکان وارد کرده
است.
ادوین اسحاقی میگوید چون در سالهای گذشته شهرداری بخشی از آرامگاه کلیمیان را به
پارک تبدیل کرد و آنجا غیرقابل استفاده شد، نمیتوانیم درگذشتگان را در کرمان دفن
کنیم. پدرم در سال 1385 فوت کرد و ما مجبور شدیم او را در آرامگاه شیراز به خاک
بسپاریم. پس از فوت پدر سایر متوفیان به آرامگاه بهشتیه تهران منتقل شدند.
تانیا گلرخ که مدتی است برای تحصیل در دانشگاه به تهران آمده است میگوید: گاهی در
مدرسه با تعصبات و مشکلاتی روبرو بودیم. طی 6 سال گذشته تنها دخترجوان کرمان من
بودم و حضور در بین جوانان همکیش همسن و سال خیلی با ارزش است که از آن محروم بودم.
رستوران کاشر و مدرسه مختص یهودیان مانند تهران و سایر شهرهای پرجمعیت نداریم.
میترا بن ذکریا پدر و پدر شوهرش از کرمانیهایی بودند که در بازار بم مغازه داشتند.
پدرش فرش و پارچه فروشی داشته که در تعطیلات و اعیاد به کرمان سر میزد. در سال
1355 به عنوان آخرین یهودی ساکن بم به کرمان باز میگردد. او میگوید: در اینجا مصا
(نان فطیر) برای مراسم عید پسح تهیه نمیشود. در گذشته مصا را از کرمان تهیه
میکردیم ولی با کم شدن جمعیت مصا را از تهران و شیراز تهیه میکنیم. به گفته
دوستان در گذشته اکثر یهودیان در بازار قدیم و بزرگ کرمان پارچه، فرش و خشکبار
میفروختند و حدود 100 مغازه به آنان اختصاص داشت.
نظر دوستان را از زندگی در کرمان در کنار سایر هموطنان جویا میشوم:
الگا از خونگرمی و مهربانی کرمانیها برایم تعریف میکند. او به رفتار خوب مدیران و
معلمان در مدرسه با پسراناش و برخورد خوب همسایههای مغازه همسرش و فروشندههایش
اشاره میکند .
ادوین اسحاقی مغازه پارچه فروشی دارد. او میگوید گاهی تعصباتی دیده میشود، اما
اکثر مسلمانانی که از ما خرید میکنند کلیمیان را منصف و قابل اعتماد میدانند.
همسایههای مسلمان قدیمی رابطه خوب و بدون تعصب با خانواده ما دارند. معلم
مسلمانام که در محله یهودیان زندگی میکرد به دانشآموزان میگفت : «همیشه طی روز
در منازل یهودیان باز بود و به منزل هم میرفتند و به هم اعتماد داشتند. از اعتمادی
که به ما داشتند روزهای شنبه به منزلشان میرفتیم و چراغشان را روشن میکردیم».
در مسیر بازگشت به تهران خاطرات زیبایی را که صیونیت ذکریایی برایم تعریف کرد بیاد
میآورم:
در یکی از مناسبتهای مذهبی همه زنان شهر انواع حلوا با آرد برنج میپختند. سینی
بزرگ شامل یک حلوا به نام کوپو سهن را با آرد جوانه گندم، روغن و خرما تهیه
میکردند و به بزرگان شهر تقدیم میکردند.
یکی از مراسم مرسوم پختن آش اعلی یا آش باران برای بارش باران بوده است. این آش با
انواع حبوبات و گندم پخته و هر سال بین همه ساکنین محله توزیع
میشد. هر سال همسایههای مسلمان و زرتشتی سراغ آن را میگرفتند.
وقتی به تهران میرسم با خود میاندیشم که در چنین شهرهایی چگونه پویایی زندگی
اجتماعی و گروهی دیروز جای خود را به سکون امروز داده است. ارزش امکانات مختلف در
شهرهای بزرگ را چنین دوستانی به خوبی می-دانند. گفته ادوین اسحاقی در گوشم طنین
میاندازد :«چه خوب میشد اگر دوستان بهجز دوران انتخابات سری به ما بزنند».
Home Up كليميان اراك يهوديان اصفهان يهوديان خرم آباد كليميان سنندج کلیمیان در آذربایجان ایران يهوديان كرمانشاه يهوديان مياندوآب كليميان همدان نگاهی به یهودیان کرمان کلیمیان در بوکان یهودیان یزد مثلث ادیان الهی در شهر یزد زبان و گویش یهودیان همدان اوضاع اجتماعی یهودیان خوانسار در عصر صفویه
|