(کلیمیان آذربایجان به کلیمیان ساکن در آذربایجان ایران اطلاق میشود)
آذربايجان ايران استاني است كه در شمال غربي كشور واقع
شده است. حضور يهوديان در آذربايجان به زمان آغاز سكونت يهوديان در پارس باز
ميگردد. اگر چه حضور اين جامعه با مدارك و شواهد مستند فقط از قرن دوازدهم ميلادي
اثبات ميشود.
بنيامين تودلايي بر پايه مسافرتهاي خود گفته است كه بيش از صد دهكده در كوههاي
تفتان تا قسمتهاي مياني ايران وجود داشتند كه در آنها آذربايجانيهاي ايران زندگي
ميکردند. ساموئل بن يحي المغربي چنين نقل كرده است كه داويد الراي (قرن دوازدهم)
پيرواني براي حكومت مسيحنمايي خود در خوي، سلماس، تبريز و مراغه در اروميه پيدا
كرده است.
بعد از آنكه هولاكوخان در سال 1285 سلسله خود را در تبريز تاسيس نمود، پايتخت جديد،
بسياري از ساكنان يهودي را به خود جلب نمود. سعدالدوله نيز (1291) به عنوان يك
درباري مدتي در اين شهر حضور داشته است.
تبريز، سلطانيه و ديگر مكانها در آذربايجان به عنوان مکانهايي شناخته ميشوند كه
برخي از اتفاقات و رويدادهاي مهم يهودي در قرن سيزده و چهاردهم در آنجا به وقوع
پيوست. آذربايجان همچنين يكي از مراكز «قرائي-ها» بوده است.
در زمان حكمراني صفويه نيز حضور يهوديان در چند ناحيه ذكر شده است.
یهودیان
ایران بیتردید یکی از باستانیترین اقوامی هستند که به این سرزمین رسیده و در آنجا
سکونت یافتند و پیشینه یهودیانی که به فلات قاره ایران رسیدند به 2700 سال پیش باز
میگردد. در آن روزگاران بود که امپراطوری آشور در چارچوب جهانگشائیهای خود، مملکت
ییسرائل را که یکی از دو حکومت یهودی سرزمین باستانی اسرائیل بود به اشغال درآورد و
ساکنان آن را به سرزمین ماد تبعید کرد. در آن دوران، ماد خطه آذربایجان و همچنین
کردستان امروز را که همگان دارای فرهنگ مشترک ایرانی بودند در بر میگرفت.
داستان ورود یهودیان به ایران و استقرار آنان در سرزمین ماد، در تورات مقدس نیز
آمده است که در «کتاب پادشاهان*» میخوانیم: «و در سال نهم پادشاهی هوشع، پادشاه
آشور، خطه سامره را اشغال کرد و اسرائیل را به سرزمین آشور به اسیری برد و آنان را
در خلخ و خابور و نهر جوزان و شهرهای سرزمین ماد سکونت داد .» یهودیان در طول تاریخ
در شهرهای مختلف ایران پراکنده شدند و از آن جا که مسافتها دور و ارتباطها دشوار
بود، هر جامعه یهودی یک واحد فرهنگی مستقل بود و با آن که همه یهودیان دارای
باورهای دینی و آداب مذهبی مشترک بودند، ولی حتی زبانهای محلی جداگانهای بین آنان
رایج گردید.
بخشی از این یهودیان در خطه آذربایجان و بخشی دیگر در کردستان ایران ساکن گردیدند و
دو فرهنگ جداگانه به وجود آوردند. شهر ارومیه مرکز استقرار یهودیان در آذربایجان
ایران بود. شهرها و مناطق سکونت
ارومیه ارومیه از گذشتههای دور دارای شماری از کلیمیان بوده است. در سال ۱۲۸۹ قمری
جمعیت آنان در ارومیه ۱۲۰۰ نفر، ژاک دو مورگان نیز در سفری که به ایران داشت
کلیمیان ارومیه را پرشمار ذکر کرده و آورده است که به جز بازرگانی به هیچ کار دیگری
نمیپردازند. در سرشماری سال ۱۹۰۳–۱۹۰۴ میلادی جمعیت کلیمیان ارومیه ۲۲۰۰ نفر بود
در جنگ جهانی اول یهودیان ارومیه در جنگ و درگیری میان آشوریان، ارامنه، ترکها و
روسها گیر افتادند و در آتش این جنگ سوختند. آنان داستانهای بسیاری از قتل و
تجاوز بهدست سربازان این ارتشها به خاطر دارند. آنان کنیسه با قدمتی بالغ بر ۲۶۰
سال در این شهر دارند و گورستانی مخصوص به خود در تپه یهودیان یا جهودلرداغی.
کلیمیان ارومیه به زبان آرامی و گویش لشان ددان صحبت میکردند. دبستان اتحاد در
ارومیه به همت یهودیان برپا گردید . بوکان از تاریخ آغاز سکونت یهودیان در شهر بوکان، اطلاعات دقیقی موجود نیست. اما
دیوید یروشالمی در کتاب یهودیان ایران در قرن نوزدهم، جمعیت یهودیهای ساکن بوکان
را در سال ۱۹۰۱ میلادی مصادف با ۱۲۸۰ خورشیدی ۴۰۰ نفر (۶۰ خانه) ذکر نموده است.
براساس گزارشهای سازمان اسناد ملی ایران در سال ۱۳۲۶ تعداد ۸۰ خانواده یهودی در
میان مسلمانان بوکان با آرامش و صمیمیت زندگی میکردند اما محله، کنیسه، قصابی،
حمام و مغازههای آنها جدا از مسلمانان بود. فرزندان آنها در کنار فرزندان
مسلمانان در یک مدرسه و کتابخانه مشغول به تحصیل بودند. یهودیها بخشی از اقلیت
مذهبی این شهر را تشکیل میدادند و پیشهی بیشتر آنها تجارت، پارچهفروشی و
طلافروشی و پزشکی بود و در تاریک بازار اکثر مغازههای این بازار را در اختیار
داشتند.
کلیمیهای این شهر در میان خود به زبان عبری صحبت میکردند و به زبانهای کردی،
فارسی و ترکی نیز آشنایی کامل داشتند. روزهای شنبه را تعطیل کرده و برای انجام
مراسم مذهبی به کنیسه میرفتند. آنها عمدتاً در محلهی یهودیان که در حال حاضر،
کوچههای اطراف خیابان استاد هیمن و خیابان شهید نجاری را دربر میگیرد سکونت
داشتند. کنیسه کلیمیها در خیابان استاد هیمن در مجاورت منزل ابوبکر قاسمی واقع
است. تبریز پیشتر جمعیت کوچکی از کلیمیان در شهر تبریز ساکن بودند. بعد از آنکه هولاکوخان
در سال ۱۲۸۵ سلسله خود را تأسیس کرد بسیاری از یهودیان به این شهر مهاجرت کردند. در
دوره حوالی دوره آققویونلوها، بنابه گزارش تاجران ونیزی، یهودیان در تبریز سکونت
دائم نداشتند و تنها برای تجارت به شهر میآمدند. به دلیل تبعیضات و تعدیات فراوان
جمعیت کلیمیان تبریز در دوران صفوی پراکنده شدند. هر چند در قرن ۱۹ به حضور پررنگ
ایشان در عرصه فرش اشاره شده است. امروزه همهی آنها به تهران مهاجرت کردهاند.
در حال حاضر قبرستانی کشف شده که سنگ قبرهایی با نشان ستاره داود در آنها دیده
میشود که در منطقه دامنه سهند و روستای عنصرود شهرستان اسکو میباشد و این نشانگر
حضور یهودیانی که به تجارت فرش مشغول بودهاند میباشد. آنها در بافندگی چیرهدست
بودهاند. سلماس تسرتلی در دائرةالمعارف بزرگ شوروی از معدودی آشوریهای سلماس سخن میگوید که
یهودی بودهاند. نقده در سال ۱۸۸۱ نقده ۶۰ خانوار یهودی داشت که حدوداً ۳۶۰ نفر میشدند. تا سال ۱۹۰۱
جمعیت آنان به ۸۰۰ تن افزایش پیدا کرد که بعدها همه آنان مهاجرت کردند. میاندوآب در زمان قدیم این شهر کلیمیان زیادی داشته ولی به دلیل مهاجرت بسیار تعداد آنان
کاهش یافته و همه در یک محله جمع شدند. در حال حاضر اقلیت بسیار اندکی از کلیمیان
در میاندوآب هستند. آنان کنیسه ندارند و مراسم مذهبی را در خانه خود انجام میدهند.
یهودیان آذربایجان و کردستان به زمان باستانی «آرامیت» (زبان آرامی جدید) سخن
میگویند که نشان پیشینه دیرین آنان در این سرزمین است، گرچه نسلهای جدید متاسفانه
این زبان محلی را بهتدریج فراموش کردهاند و از میان دهها هزار نفر یهودیانی که
تا جنگ جهانی دوم در این خطه ایران زندگی میکردند، اکنون شمار بسیار اندکی باقی
مانده است. وقتی در نیمه دوم قرن نوزدهم، یک پژوهشگر یهودی به نام ربی داوید دبیت
هیلل از این خطه دیدن کرد، درباره شمار یهودیان چنین گزارش داد: ارومیه 200 خانوار،
سلماس 100 خانوار، ساوجبلاغ (مهاباد) 25 خانوار، میاندوآب 15 خانوار. او مینویسد
که در تبریز و مراغه یهودی باقی نمانده بود.
منبع
1- سرنوشت و فرهنگ یهودیان آذربایجان، دالیا کهن امین.
2 - ویکی پدیا